خاطرات روزانه من

ساخت وبلاگ

من ادم زود رنجی هستم نمیدونم اخلاق خوبی یا بدیه ولی یه چیزی که بهم بر میخوره اشکم در میاد و گریه میکنم حرص میخورم گاهی مثل امروز صبح یک حرکت و حرف اقای شوشو خان باعث میشه گند میزنه به صبح زیبای اول هفتم قدیم ندیما هر چی بهم برمیخورد بروی طرف نمیاوردم الانم نمیارم ببینی دیگه چجور بشه صدام در بیاد و تو این همه عصبانیت صدام که بزنن همچی یادم میره چراااااا

به شوشو اس دادم که ازش دلخور شدم گفت منم ناراحتم ببخش نباید اینجوری بهت میگفتم از دلم درامد به همین اسانی 

 

خاطرات روزانه من ...
ما را در سایت خاطرات روزانه من دنبال می کنید

برچسب : زود,رنجی, نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 69 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 17:05

تا حالا شده هر چی کار میکنید بازم ببینید وای چقدر کار داریدددددد من الان در این گرداب گرفتارم و همش راه میرم و دور و برمو نگاه میکنم میبینم وایییی چقدر کار دارممممممم پنج شنبه خاله شوشو بهش زنگ زده بود و گفته بود دارن برنامه ریزی میکنن بیان خونمون به شوشو لبخند زنان گفتم بیان خوش اومدن ولی توی خودم حس کردم الان بدترین موقعس که بخوام یک هفته مهمونداری کنم دیدم با این غصه ها کار درست نمیشه باید خونه رو کم کم سروسامون بدم خالهاش فوق العاده تمیز و مرتب و شیکن خونشون که میری همجا برق میزنه بلند شدم رفتم رختخوابها رو ریختم زمین و ملافه هاشونو دراوردم ریختم تو ماشین باید یه سری روبالشی و رو جدید بدوز خاطرات روزانه من ...
ما را در سایت خاطرات روزانه من دنبال می کنید

برچسب : چقدر,کار,دارممممم, نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 86 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 17:05

خونه در حدی نواقص داره که وقتی میخوای یک کاریو انجام بدی کل خونه بهم میریزه مثلا قرار شد بالکن رو پنجره الومینیوم بزنیم تا ازش بشه بیشتر استفاده کرد و منم راحتتر باشم خب یک عالمه وسیله اونجا گذاشتیم برای اندازه گیری و نصب باید خالی میشد و فعلا همینجوری اواره موندن تو اتاق خواب تا بیاد نصبش کنه بعد بچینیم این از وضعیت اتاق خوابهای بیچاره پر از کارتن اه راستی این خونه سوسک داره 3 فروند سوسک رویت شده که 2 فروند را اینجانب با قصاوت قلب به هلاکت رساندم یکیشون در رفت حالا اگه بالکن مرتب بشه همه کارتنها رو اونجا میزارم تا خونه رو یکبار پاکسازی کنم که ایشالله دیگه  سوسکی نباشه توی این اوضاع دیروز مبل خاطرات روزانه من ...
ما را در سایت خاطرات روزانه من دنبال می کنید

برچسب : روزی,کار, نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 89 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 17:05

ساعت 6 صبح وقتی داشتیم فندوق رو میبردیم خونه مادر بزرگش بزاریم  دیدم یه بادکنک صورتی از بالای سرمون رد شد اول فکر کردم توهم زدم به شوشو گفتم تو هم دیدی؟ گفت چیو گفتم یه بادکنک صورتیو تو اینه به پشت سر نگاه کرد و دنده عقب گرفت و پیاده شد و بادکنک و برامون اورد باورم نمیشد خیلی جالب و با مزه بود کلی خندیدیم  همسایه در زد اومده بود ازمون نون قرض بگیره یاد زمانهای قدیم افتادم که میومدن از مامانم نون قرض میگرفتن خیلی زمان بود این جوری همسایه صمیمی نداشتیم خانم خوبیه هر دو زن و شوهر پرستارن یه دختر 1.5 ساله دارن که همش گریه میکنه البته بیشتر زمانی که پیش باباشه گریه میکنه خانمه چون تنها بود نتونسته خاطرات روزانه من ...
ما را در سایت خاطرات روزانه من دنبال می کنید

برچسب : همسایه, نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 95 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 17:05

دیروز کلا منگ بودم دلم میخواست سر کار بخوابم همش عین مریضها سرم درد میکرد تو دوره پ.... فشارم میفته خ...و...ن...ر....ی...ز...ی شدید داشتم توان نداشتم دیگه نزدیکهای ظهر چشمام باز نمیشد از سردرد زودتر از سر کار رفتم خونه و خوابیدم شوشو قبلش اس داده بود ما بازدید داریم احتمالا دیر میایم منم از خدا خواسته گفتم باشه و دو تا قرص مفنامیک خوردم و خوابیدم ساعت 4 بود بیدار شدم وای خدا حالم چقدر خوب شده یه دوش گرفتم و یه جارو برقی کشیدم و لباس پوشیدم رفتم خونه مامی شوشو طفلک ساعت 7 اومد خسته و کوفته پاهاش تاول زده بود اینقدر تو کفش بود و دوندگی کرده بود شام رفتیم باغ حال و هوامون عوض شد ولی چون شوشو خست خاطرات روزانه من ...
ما را در سایت خاطرات روزانه من دنبال می کنید

برچسب : استراحت,حسابی, نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 85 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 17:05

چه اشکی چه اشکی میریختم وقتی دیروز هر لباسیو تنم میکردم بهم نمیشد که نمیشد دامنها زیبشان بسته نشد دکمه کتها بهم نرسیدن پیراهنها که نگووووووووووووووووووووو اولش شوشو خان فکر کرد من دارم اشک تمساح میریزم و الکیه ولی وقتی دید راست راستکیه شروع کرد به همدردی کردن که نگران نباش عزیزم خیلی طبیعیه همه خانم خاطرات روزانه من ...
ما را در سایت خاطرات روزانه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 95 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 11:34

هیچ وقت این کتابو نخوندم ولی یکبار از کسی که خونده بود پرسیدم چی نوشته برام توضیح داد که میخواد کارهای بزرگی که تو برنامه روزانت داری رو اول وقت انجام بدی بقیه روز هم کارات سبکه هم استرس نداری . این تو ذهنم همیشه مونده و گاهی که کارام زیادن از همه چی دست میکشم و اون کار مهممو اول انجام میدم تا از اس خاطرات روزانه من ...
ما را در سایت خاطرات روزانه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 82 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 11:34

     همیشه شنیدم و بهش توجهی نکردم همیشه سعیمو کردم با توجه به جیب شوشو خان خرج کنم و برنامه ریزی کنم ازینکه خونه جدید کمد دیواری نداشت کلا عصبی بودم بهش پیشنهاد دادم بیاره ببینن اندازه بگیرن قیمت بدن اگه تونستیم میزنیم اونم گوش کرد و اورد من هیچ اصراری هم نکردم فقط, پیشنهاد دادم دیروز تو برنامه هاش خاطرات روزانه من ...
ما را در سایت خاطرات روزانه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 126 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 11:34

اقای شوشو دیشب شیفت بود فقط چند باری زنگ زد که حالمونو بپرسه راستی نمیدونم کدوم وب بود میخوندم که نوشته بودمردها طول روز به زن و زندگیشون فکر نمیکنن شوشو خیلی استثناء هر روز از سر کار چند باری اس میده حالمو میپرسه سالهاست همینجوریه و من هم همینطور، گاهی من اصلا یادم میره و اس مساش میمونه اخر وقت یا خاطرات روزانه من ...
ما را در سایت خاطرات روزانه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 64 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 11:34

رفته بودم یه جلسه کاری خسته و داغون داشتم میومدم و به این فکر میکردم اگه مهتاب هنوز تو پاساژ مغازه داشت حتما میرفتم پیشش خستگیم در میومد مهتاب از دوستان دانشگاهمه توی پاساژ مغازه داشتم یه بار که رفته بودم خرید دیدم که مغازش بستس و کلا طبقه بالای پاساژ شده مردونه فروشی شمارشو نداشتم ازش خبری بگیرم تو خاطرات روزانه من ...
ما را در سایت خاطرات روزانه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 77 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 11:34

اگه این اس مس براتون بیاد چه حس و حالی پیدا میکنید شوشو برام فرستاد

(( من با تو خیلی خوشبختم ))

دوستای گلم بخدا شوشو سالی یکبار اتفاق میفته ازین اس مسها بده و دوست داشتنشو ابراز کنه ولی الان چون یهویی بود ذوق مرگ شدم 

- ممنونم از احساسها و صحبتهای زیباتون یکی از دوستانی که من زیاد لطف دارن فرمودن نکنه اشتباه فرستاده وای دکتر جان اصلا نمیخوام بهش فکر کنما جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ فکرشم وحشتناکهههههه 

خاطرات روزانه من ...
ما را در سایت خاطرات روزانه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 55 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 11:34

شیرین و اکتشافات جدیدش در خدمت شماست یادتونه گفتم خانمی که خونه رو به ما فروخت با جوهر نمک چه به روز استیلها و سینک و شیر الات اورده بود تا اونجایی که راه داشت و ارزون بود شوشو عوضشون کرد البته اونهایی رو که دیگه قابل استفاده هم نبودن و داغون شده بودن یا خراب بودنو عوض کرد و منه وسواس دلم میخواد همی خاطرات روزانه من ...
ما را در سایت خاطرات روزانه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 69 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 11:34

 یکی از همکارامون(اقا) رفته بودن کربلا امروز که اومدم سر کار دیدم اومد خیلی اقای مودب و باشخصیتیه برام سوغاتی اورده بنظرتون چکار کنم به شوشو بگم یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ شوشو میدونه که این همکارمون رفته کربلا چون کاراشو من انجام میدادم پس نمیتونم بگم اینو یه همکار خانم اورده تصمیم گرفتم بهش نگم اصلا نش خاطرات روزانه من ...
ما را در سایت خاطرات روزانه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 88 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 11:34

دیروز یک خبر خیلی خوشحال کننده بهمون رسید اونم اس مس بانک بود پول بحساب شوشو واریز شد هر جور حساب میکردیم این پول از کجا میتونه اومده باشه شوشو حدسش درست بود و سال 93 یه ماموریتی رفته بودن که حق ماموریتشون مونده بود وای توی اوضاع بی پولی به بهترین نحوتونست همچیو سامان بده خدایا ازت ممنونم خیلی دمت گ خاطرات روزانه من ...
ما را در سایت خاطرات روزانه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 91 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 11:34

همیشه برای مردم زندگی کردم بابا و مامانم اینجوری یادم دادن که همیشه باید حواست باشه حرفی پشت سرت نزنن .امروز بعد از سالها زندگی در دهه سوم زندگیم فهمیدم مردم زندگی خودشان را دارند و هیچ کاری بکار ما ندارن امروز من خوشحالم از پولهای ناخواسته ای که بهم میدن در حالی که یکی از همکاران شوشو در اثر تصادف خاطرات روزانه من ...
ما را در سایت خاطرات روزانه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 88 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 11:34